دلانه

ساخت وبلاگ
خیابان دولت رو میومدم پایین, کنار خیابون مرد معلولی نشسته بود و ترازویی گذاشته بود کنارش برای کسب روزی… هوا یه نمه سرد بود, دیدمش دلم فرو ریخت که کاش میتونستم کاری کنم براش… در همین حال و هوا بزرگواری که چند پلاستیک میوه دستش بود رسید با احترام بسیار و لبخندی دلنشین مرد معلول را سلامی گرم مهمان کرد و میوه ای تعارف کرد…  شاید خیلی ها باشن که بخوان به کسی کمک مالی کنن ولی اینکه اینهمه عزت و احترام تو نگاهشون باشه کمتر دیدم... بهشت رو در لبخند و سلام این مرد دیدم… خدایش بیامرزد و اجر فراوان دهد… دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1396 ساعت: 16:36

اگر مرد کمک هستی نیازی نیست منت بزاری، بارها بگی من با همه ی شرایط فلانم حاضر شدم بیام ببینمت، من فلانم من بیسارم… نیازی نیست که بخوای کسی از خط قرمزهاش عبور کنه! اگر کرامتت به کرامت اهل بیت علیهم السلام وابسته است نیازی نیست عاطفه ی کسی رو به زنجیر بکشی که میخوای کمکش کنی! اگر خواستی از اسم اهل بیت علیهم السلام خرج کنی، اگر واقعا واقعا هدفت کمک بود بزار اون فرد خودش باشه، با همه ی خط قرمزهاش، با همه ی بودنش و با همه ی عزت نفسش! یکبار دیدن رو بارها به رخش نکش! انسان باش… کسی التماست نکرد کمک کنی! فقط یکی بهت اعتماد کرد و بهت پناه آورد مجبور نبودی بپذیری که کمک کنی… اینقدری بی اعتمادش کردی که از مسیر تو به حل مشکل نرسه! با اعتماد اومده بود با شناخت نسبی که داشت ولی توقعت و خواسته ات .... بگذریم! روم نشد بهش بگم نوشتم اینجا، حالم از مذهبی نماها بهم میخوره! از هر چی آدم پر مدعاست..... دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 98 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1396 ساعت: 16:36

شب شادی هاشون رو تبدیل می کنن به شب غصه ی ما! مبارکشون باشه این شبهاشون.....

دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 110 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1396 ساعت: 16:36

همین حالا که من دلتنگم...


+دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست

دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1396 ساعت: 16:36

خیلی وقته باهات حرف نزدم، درد دل نکردم! نگفتم ببخش منو... نگفتم غلط کردم.... خیلی وقته انگاری حرفی نداریم باهم! می دونی خدا  حس می کنم من که بندگی رو یادم رفته و بندگیت رو نمی کنم توهم منو رها کردی به حال خودم... نکنه شدم مصداق آیه " و یمدهم فی طغیانهم...." یاو یا مصداق " و مترفیهم..." خدا من بنده ام اگر بندگی نکنم بنده خوب زیاد داری ولی اگر تو رهام کنی من خدا ندارما! من جایی ندارما.......... خدا دلم اندازه تموم دنیات گرفته.......... چقد دلم دعا کمیل خواست..... +عاشق این دعای کمیلم من.... چه عاشق دلسوخته ای بوده صاحب دعا.... خدا دلم داره میترکه.... دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1396 ساعت: 16:36

قبلنا تو بلاگفا می نوشتم، غم و غصه داشتم ولی حال و احوالم خوش بود چون خدا رو داشتم در واقع خودمو داشتم.... چقدر خوب بود اون روزا... بعدش که دوستی ها پوکید، بلاگفا پوکید یه بک آپی از مطالبم برداشتم و در وبلاگمو که هم خودش هم اسمش و هم رسمش رو دوست داشتم و عاشقش بود گل گرفتم... حالا امشب نمیدونم چه مرگم شده بود رفتم سراغ اون بک اپ اون نوشته ها... با مطلب گریه کردم رفتم تا اون روزا و برگشتم... اصلا قابل مقایسه نیست مطالب و دغدغه های اون روزا و این روزام... من چم شده؟ من کجا گم شدم خدا.... چرا همه پستای اون وبلاگ تهش به تو می رسه؟ به عشقت به دوست داشتنت... چرا این وبلاگ همش گله است همش شکایته! خدا خسته ام از این وبلاگ از این دردا از این غصه ها.... انگار اون آدم مرده و این ادم عزادارشه اون خونه گل گرفته شده این خونه هم سوخته......... دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 86 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1396 ساعت: 16:36

یه ذره حس و حال خوب پیدا کرده بودم اونم کوفتم شد!از دماغم اومد....

دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 117 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1396 ساعت: 16:36

هرچی فکر می کنم حق دارم ناراحت باشم، حق دارم دلگیر بشم اما چرا وقتی حرف دلمو میزنم پشیمون میشم چرا خود خوری کردن رو ترجیح میدم به حرف زدن! چرا باید عذاب وجدان داشته باشم، باید حرص بخورم و این درد عصبی لعنتی.....خدایا یه راهی پیش پام بزار...!!!!!

دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 98 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1396 ساعت: 16:36

اینکه یکی دکترای روانشناسی باشه و به قول خودش یه مشاور قهار، ولی نتونه مشکلات شخصی و کوچیک خودش رو حل کنه!!! این درسایی که تو زندگی خودمون به درد نمیخورن مدرکش فقط برا پزه عایا؟؟؟؟؟

دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 112 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1396 ساعت: 16:36

+بعضیا ادا درمیارن که میخوان کنارت باشن و کمکت کنن, ته تهشم که ببینی فکر منافع خودشونن! میخوان … بماند…

دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 20:55

یکی باید باشه بگه درستش میکنم و تو از فرط آرامش خیال حتی لازم نباشه که بپرسی چطوری؟

دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 20:55

حالم از محیط کارم بهم میخوره, کاش میشد عوض بشه!:(

تحمل جایی که همه ی ادماش مخالف 100%عقیده های تو هستند خیلی سخته!

دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 111 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 20:55

مرگ پشت در خانه منتظر است که امروز یا فردا مهمانت کند,مثلا ممکن است با هزار امید و آرزو راهی بیمارستان شوی تا تولد اولین فرزندت راکه نه ماه منتظرش بودی و د درون خودت پروراندی را به دنیا بیاوری و با هزار شوق به آغوش بکشی اما جسم سرد و بی روحت بی آن که طعم مادری را چشیده باشد راهی خاک می شود و فرزندت هیچگاه طعم آغوشت را نمی چشد…و چه سخت است باور حجم این اندوه برای نگاه منتظر پدر در پشت درب های بسته که به امید لبخند مادر و فرزند لحظه شماری می کند… و چه سخت است شنیدن این خبر از دوستت…… دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 114 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 20:55

به هر جایی هم که برسم حسرت توی نگاه تو نمیزاره خوشحالی کنم! ای جان من همیشه دوست دارم بالاتر و بهتر از من باشی.... خدا از دلم خبر داره وقتی میگی خوش به حالت دلم میخواد هیچی نداشتم.... چقدر حسم به تو مادرانه است جان دلم.....






+دلم خیلی تر از خیلی گرفته، زیارت میخولد دلم اما .... خدایا مرگ رو نزدیکتر قرار بده!


دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 20:55

یادم می آید یکسال پا روی زمین کوبیدم که من بلبل میخواهم از من اصرار از پدرم انکار که باید خودت بزرگش کنی هااااا...گفتم باشد، گفت مسئولیت دارد باید قبول کنی هاااا...قبول کردم... خرید! از فردای آن روز، صبح زود باید از خواب بیدار میشدم و قبل از خوردن صبحانه ی خودم به بلبلم غذا میدادم... خسته ام کرده بود ، گاهی حتی زمان صبحانه خودم را برایش خرج میکردم و خودم گشنه میماندم... درک نمیکردم چرا روزهایی که من خوابم می آمد یا نبودم پدرم اینکار را انجام نمیداد و با عذاب وجدان گشنگی کشیدن بلبل تنهایم میگذاشت... یک روز که فراموش کرده بودم برایش غذا بگذارم ، به محض دیدنم سوت میزد و خودش را به قفس میکوبید...طوری که اشکم در آمد،حسابی شرمنده ام کرده بود.. به پدرم نگاه کردم جوری که انگار او مقصر است... اما تنها جوابی که گرفتم این بود که ؛ "دوست داشتن به همین سادگی ها نیست .. باید مسئولیت دوس داشتنت را قبول کنی .. نمیتوانی دیگران را بگذاری مراقبش باشند .. هیچکس برایش تو نمیشود...! یا چیزی را دوست نداشته باش...یا در مقابلش احساس وظیفه کن!" این داستان زندگی خیلی از ماست : دوست داریم ، در قفس می اندازیم  و بعد  رهایشان میکنیم به امان خدا یا در بهترین حالت مسئولیتش را گردن بقیه می اندازیم همین است که بعد از چند وقت پرنده هایمان میمیرند و گلدان هایمان پژمرده میشوند.... مراقب آدم هایی که دوستشان دارید ، ب دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 96 تاريخ : شنبه 2 دی 1396 ساعت: 22:25

سلام خدای خوبم

ماه رجب هم شروع شده, بگ میتونم از رجبیون باشم که نیستم! بگم فرقی به حالم میکنه که امیدی ندارم… من که از خودم مایوسم تو راه راست رو به سمت من کج کن!

دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 125 تاريخ : پنجشنبه 10 فروردين 1396 ساعت: 14:32

بعضیا تو زندگی آدم پیدا میشن که زخم های عمیق و کاری تو دلت کاشتن که نمیتونی فراموش کنی! روزای سختی رو برات ساختن که حتی از اینکه برگردی و خاطراتت رو مرور کنی وحشت داری! از این آدما دارم تو زندگیم که الان هم دلم میخواد ببخشم هم میخواد نبخشم! اون الان روزای سختی رو داره میگذرونه همش میگم نکنه از دلایی دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 126 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1396 ساعت: 6:43

همه چیز در حال نو شدن است و سالی جدید پیش روست اما نو شدن سال چقدر همراه با نو شدن ماست؟؟ عایا سال دارد نو می شود که غصه های کهنه را از نو بخوریم؟ عادت های کهنه را از نو شروع کنیم؟ سال نو می شود ما چرا نو نمی شویم؟؟ من اما شاید نو شدم و مثلا غصه های جدیدی برارخوردن بود! هان؟؟ مثلا پارسال غصه روزم حا دلانه...
ما را در سایت دلانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eboghchehf بازدید : 124 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 1:56